پزشکی در هندوستان باستانی
تاریخ پزشکی در سرزمین هندوستان بسیار قدیمی است. در کتاب ودا که به زبان سانسکریت است (Vid به معنی علم و دانش است) در 1600 سال قبل از میلاد علم پزشکی را خدا دادی می دانستند.
در وداها (1) یعنی ریک ودا (2) و ساماودا (3) و اتاروادا (4) و آیورودا (5) بیماری را خشم یزدان می دانستند. به علاوه سرودهائی که حاکی از تضرع و استغاثه در پیشگاه پزشکان الهی است، در باره افاقه بیماری به عمل می آوردند. در آیورودا که در باره علم الحیات است و در هشت قسمت نوشته شده از دارو و جراحی و امراض اطفال گفتگو می کند.
دو رساله یا دو خلاصه در کتب الهی و مذهبی هندوان دیده می شود. اول رساله جراحی دوم رساله پزشکی. در این دو رساله با دو خلاصه مطالبی درباره بیمارستان و ملازمین آن یعنی پرستاران دیده می شود.
در رساله جراحی از اعمال دستی و پیوند بینی و پوستی و بیماری های گوناگون چشم جلب توجه می نماید.
نکته دیگر ذکر صفات عالیه طبیب است (به مانند سوگند بقراطی) که درباره طبیب می گوید:
«طبیب باید لباس خود را نظیف و پاکیزه نگاه دارد. صورت خود را خوب بتراشد و نگذارد ناخن هایش بلند شود. جامه سفید و کفش بپوشد و به پا کند، عصا و چتر در دست داشته باشد و با یک نگاه ملایم و ملاطفت آمیز که حاکی از دوستی او نسبت به تمام مخلوقات است به مردم نگاه کرده و با ایشان به گردش و تفریح برود .... الخ»
از مراکز معتبری که اثر آن بر روی پزشکیایران و نتیجه بر روی پزشکیاسلامی بسیار زیاد مشهود می باشد، هندوستان است. رابطه بین ساکنین و دانشمندان شبه قاره هندوستان و تمدن اسلامی بیشتر از راه جندی شاپور بوده است که عده ای از دانشمندان و اطباء هندی مخصوصاً در دوران خلفای عباسی در نقل یا ترجمه کتب هندی به عربی دخالت داشته اند. از میان آنان می توان کنگه(6) و ابن دهن را نام برد.
از کتب پزشکی هندوان سه اثر بزرگ که در حقیقت سه رکن اعظم پزشکی هندی به شمار می رود، آثار سسرد (7) و کارا کا(8) و واگبهاتا(9) می باشد. معروف است که ایندرا(10) پزشکی را به داونتاری(11) تعلیم داد که وی به سهم خود آن را به سسرد (سوسترا) و سوسترا پزشکی را به شاگردانش انتقال داده است.
کنگه
وی در دوران خلافت بنی عباس شهرت فراوان داشت. وی علاوه بر طبیب منجم نیز بوده و در قرن دوم و اوائل قرن سوم هجری قمری می زیسته است. در بغداد در خدمت هارون مقامی بلند داشت. به علاوه او از وجود برمکیان بسیار بر خوردار گردید و چنانکه آمد «کتاب السموم» را با همکاری مترجمان از هندی به پهلوی یا عربی برگردانده است.دیگر از ترجمه های کنگه ترجمه «کتاب سسرد» هندی است که جهت یحی فرزند خالد برمکی نگاشته و به صورت کناش (فرمولریا مجموعه پزشکی) بوده و در بیمارستان ها مورد استفاده قرار می گرفته است.
غیر از کتب بالا کتاب های دیگری به کنگه نسبت داده اند که مهم ترین آن ها عبارتند از «کتاب اسرار الموالید» و «کتااب اسماء عقاقیرالهند».
چنین شهرت دارد اعرابی که در هند به سر برده اند در دوران عباسیان شورش کردند. منصور خلیفه عباسی آن ها را سرکوب کرد و قرار شد که آنان (اعراب شورشی) تسلیم و برای صلح نماینده ای به بغداد بفرستند. با فرستاده ی مزبور مردی هندی به نام «کنگه» همراه بود که از حکمت هندی و علوم دیگر بهره ای داشت و گفته های وی را مترجمی به عربی ترجمه می کرد. اما ابوریحان بیرونی محقق بزرگ اسلامی (متوفی به سال 440 هجری قمری مطابق 1048 میلادی) این مطلب را صحیح نمی داند.
ابن دهن
وی از مترجمان هندی و از معاصران کنگه بود که به امر برمکیان امور بیمارستان بغداد را عهده دار گردید و کتب چندی از هندی به عربی برگردانده است.در این جا متذکر می گردیم که ترجمه ی انگلیسی کاراکا(12) به سال های 1890 و 1125 میلادی و ترجمه ی انگلیسی سسرد (13) به سال 1925 میلادی در کلکته به چاپ رسیده و ترجمه ی آلمانی و اگبهاتا نیز توسط لوئیزهیلدنبرک(14) و ویلی بالد کیرفل (15) به عمل آمده است.
اما اختلاف فرهنگ هندی و ایرانی چنان که مختصری از آن آمد بر اثر مسافرتها و آمد و شد بین فلات ایران و سرزمین هند به عمل آمد. که گذشته از رخنه کتب پزشکی کتاب کلیله و دمنه (کلیلک و دمنک) می باشد. برزویه طبیب این کتاب را از سفر هند به ایران آورد و معروف است که آن را از زبان سانسکریپ به پهلوی و تقریباً در همان ایام به زبان سریانی و بعداً ابن مقفع آن را به عربی برگردانده است.
از آن گذشته معروف است که بازی شطرنج نیز از هند به ایران آمده است. این مطلب از روایتی قدیمی از کتاب (مادیگان چترنگ(16) می باشد.
اکنون متذکر می گردیم که این اختلاط فرهنگ ایرانی و هندی از دو راه انجام شده است:
اول از راه دریائی - چنان که در مقاله و ابواب قبل آمد. میراث پزشکی یونانی و اسکندرانی از سرزمین های یونان و آسیای صغیر و سوریه و مصر و انطاکیه به ایران انتقال یافت و این انتقال به نحوی غیر مستقیم و به طرق چندی به مانند راه اسکندریه به هند و از آن جا به ایران کشانده شده است.
دیگر آن که از آسیای مرکزی یعنی باکتریا(17) (بلخ) و فرغانه و سغد(18) (سگدیانا - سگدیان) که بهره ای از تمدن یونانی داشتند و از دوران اسکندر این تمدن در این سرزمین ها باقی مانده بود و به هند و سپس به ایران و آنگاه به بغداد انتقال یافت.
از طرفی تأثیر تمدن بودائی هند نیز به ایران و ممالک اسلامی رخنه یافته و امر تبادل افکار را بین هندی و ایرانی و بعدها به تمدن اسلامی وارد ساخته است.
در این مقاله به ذکر نکته ای از نکات مهمه ی که یادآوری آن بسیار واجب است می پردازیم و آن مطالب مکتب مرو و نواحی اطراف آن است که پس از جنگ های ایران با اسکندر به واسطه وجود عده ی زیادی از اسراء جنگی در این سرزمین ها تشکیل گردید که همین امر نهضت کم نظیری از تمدن یونانی و طرفداران آن می باشد و یکی از نطفه های بزرگ و نقش مؤثر در تمدن ماقبل اسلام و پس از آن در تمدن ایران و اسلام است.
به هر حال راه خلیج فارس که وسیله ی بسیار معتبر و مهم تأثیر و اختلاط بین تمدن هندی و ایرانی بود که یونانیان نیز در ابتدای تاریخ مسیحی سهم به سزا داشتند.
باید دانست که این اختلاط تمدن و فرهنگ قبل از رسیدن به خلیج فارس از انطاکیه به رودخانه ی فرات رسیده و با آنکه مشکلات فراوانی داشته به خلیج فارس و دریای آزاد راه یافته تا به داخل شبه قاره ی هندوستان وارد گردیده است. به علاوه دریای قرمز نیز یکی از این راه های دریائی بوده که از باب المندب به طرف اقیانوس هند می رفته و این راه نیز سهم به سزا در این اختلاط و تأثیر هند از راه دریائی در تمدن ایران و اسلام داشته است.
مطلب مهم آن که اصولاً راه دریائی بین هند و ایران چه از راه خلیج فارس و چه از راه اقیانوس هند و باب المندب و عربستان و افریقا و چه از شمال و غرب و آسیای صغیر و سوریه و انطاکیه و بین النهرین و سرزمین های غرب ایران برای بازرگانان هندی بی اندازه عادی به شمار می رفته و همین امر یعنی بازرگانی بین هند و سایر قسمت ها زمینه وسیعی برای اختلاط فرهنگ بین هند و سایر کشورها و نتیجه ی ایران داشته، به نحوی که علوم اسکندرانی مخصوصاً نجوم و ریاضیات در هند رخنه و رسوخ یافته و در تمدن ایران قبل از اسلام و بعدها در تمدن اسلامی آثاری به وجود آورده است.
دوم از راه خشکی - این راه به طور اجمال با مراجعه به نقشه ی جغرافیایی هند و کشورها و سرزمین های مجاور آن (مقصود غرب شبه قاره و پاکستان است) از طرق زیر انجام یافته است:
1. باکتریا - توضیح آن که قبل از حمله ی اسکندر رابطه بین باکتریا و ایران و ساکنین بین النهرین برقرار بود ولی حمله ی اسکندر به شرق ایران و تأسیس پایگاه های نظامی و گماردن فرمانداران در این نواحی تمدن یونانی طبیعه گسترش یافته است. پارتیان نیز که به تقلید یونانیان پرداخته و رسوم و آداب یونانی یا یونانی مآبی را اتخاذ نموده بودند، در این امر سهمی وافی داشته اند.
جانشینان و فرمانداران اسکندر بیشتر مایل به حکومت و فرمانروائی سرزمین های غرب ایران بودند ولی پارتیان به قسمت شرقی فلات ایران علاقه تام داشتند و چون اشک اول مؤسس سلسله ی پارتی در باکتریا تولد یافته بود، این توجه در مشرق بسیار چشم گیر می باشد. چنان که شهر هکاتوم پیلس(19) (یا شهر صد دروازه) که نزدیک هندوکش و افغانستان نیز شهر اسکندریه (یکی از چندین شهر اسکندریه) را تأسیس کرد. آن چه از تواریخ مستفاد می گردد، آن که بسیاری از پادشاهان اشکانی و ولاه و فرمانداران و جانشینان اسکندر بیشتر به سرزمین های شرق فلات ایران چنانکه آمد علاقه داشتند.
بنابراین شبه قاره ی هندوستان (مخصوصاً سرزمین پنجاب) از طرف افغانستان و سلسله کوه های هندوکش به ایران ارتباط داشته و نتیجه اختلاط تمدن هندی را به ایران برقرار کرده است.
از طرفی حمله های مکرری که از طرف قبائل و فرمانروایان شرق فلات ایران به هند به عمل آمده، این ارتباط را با شبه قاره هندوستان زیاد کرده که شرح کامل آن ها از حوصله این کتاب خارج است.
2. راه مرو - این راه که میان امپراطوری ایران و روم از طرفی و هندوستان از طرف دیگر از طریق خشکی طی می شده در حقیقت از سوریه تا مرو ادامه داشته است.
مرو یکی از کوچ نشینان یونان به شمار می رفته که توسط آنتیوخوس (20) (240-280 قبل از میلاد) توسط عده ای کوچ نشین یونانی بنا گردید که کم کم بر تعداد آن ها افزوده شد و عده ای از یونانیان به این شهر و اطراف آن روی آورده و یکی از مراکز بزرگ تجاری (مخصوصاً در دوران اشکانیان) شد که کالاهائی بین این شهر از طرفی و غرب آن رد و بدل می گردید.
شهر مرو علاوه بر آن که مرکز تجاری بود نفوذ کلیمیان و نسطوریان در آن مشاهده می گردد و از نظر یونانی مآبی شدن سهم به سزائی داشته است.
پس از هجوم اعراب به ایران و فرار یزدگرد سوم پادشاه ایرانی و کشته شدن وی در مرو نسطوریان در این شهر صومعه و مدارس داشته و خدماتی انجام می دادند. به شرح ایضاً مرو یکی از مراکز مهم پارتیان و مورد نظر آنان بوده و به علاوه از تمدن یونانی بهره وافی داشته و اصول یونانی مآبی توسط یونانیان و نسطوریان (هم چنین یهودیان) در این شهر برقرار بوده است.
به هر حال مرو و سرزمین های اطراف آن یکی از مراکز مهم ارتباط بین ایران و شبه قاره هندوستان بوده است. یکی از اطباء یهودی مرو علی بن ربن طبری (21) معروف است.
در این قسمت مختصراً متذکر می گردیم که برمکیان (برامکه) پس از آن که از بلخ به مرو منتقل گردیدند. با این شهر ارتباط کم نظیر داشته و همین برمکیان بوده که در تأسیس دولت عباسی نقش مهمی ایفا کرده اند.
وجود ایرانیان و نفوذ آنان در دستگاه حکومت باعث گردید که دولت عباسی رنگ ایرانی به خود گرفت.
پی نوشت ها :
1. Veda
2. Rig - Veda
3. Sama - Veda
4. Atharva - Veda
5. Ayur - Veda
6. Kanga
7. Susruta
8. Karaka
9. Vagbhata
10. Indra
11. Dhauwantari
12. این ترجمه توسط «کیسوری موهان کانکولی» Kisori Mohan Ganguli متوفی به سال 1908 میلادی انجام یافته است.
13. ترجمه ی سسرد به انگلیسی توسط «کاویراج کونجالال بهیشاگرانتا» Kaviraj Kunja Lal Bhishagranla انجام گرفته است.
14. I.uise Hildenberg
15. Willibald Kirfel
16. Madhigan it chrang
17. Bactria
18. Sogdiana
19. Hecatompyilos
20. Antichos
21. علی بن ربن طبری (یا علی بن ربان یا علی بن سهل یا علی بن زیل) صاحب کتاب معروف «فردوس الحکمه Paradis de la Medecine » می باشد که شرح حال و تألیفش بعداً بیاید. وی به بغداد رفت و معروف است که اسلام آورده است.
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}